به وبلاگ سلام عزیز خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
دانستنیها و مطالب گوناگون
دانستنی از همه جا
دانستنیهای مذهبی
دانستنیهای علمی
دانستنیهای خانه داری
پلاکهای خودرو در ایران
گوناگون از همه جا
سودان
اطلاعاتی راجع به سودان
جدول پروازهای سودان
پیامک
انواع پیامکهای طنز.ادبی.عاشقانه
دعا-زیارت (متون)
دعا
زیارت
حديث
عکس و تصویر
عکسهای طنز
سرگرمی
العربي
القصص و العبر
هل تعلم؟
متنوع
ENGLISH
story
sweet life
ETC
داستان راستان
اضافات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 81
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 82
بازدید ماه : 307
بازدید کل : 254705
تعداد مطالب : 295
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

سلام

آرزو.طنز
 
 
زن در حال قدم زدن در جنگل بود كه ناگهان پايش به چيزي برخورد كرد.وقتي كه دقيق نگاه كرد چراغ روغني قديمي اي را ديد كه خاك و خاشاك زيادي هم روش نشسته بود . زن با دست به تميز كردن چراغ مشغول شد و در اثر مالشي كه بر چراغ داد طبيعتا يك غول بزرگ پديدار شد.... !!
زن پرسيد : حالا مي تونم سه آرزو بكنم ؟؟غول جواب داد : نخير ! زمانه عوض شده است و به علت مشكلات اقتصادي و رقابت هاي جهاني بيشتر از يك آرزو اصلا صرف نداره زن اومد که اعتراض کنه که غول حرفش رو قطع کرد و گفت :همينه كه هست....... حالا بگو آرزوت چيه ؟
 
 
زن گفت : در اين صورت من مايلم در خاور ميانه صلح برقرار شود و از جيبش يك نقشه جهان را بيرون آورد و گفت : نگاه كن. اين نقشه را مي بيني ؟ اين كشورها را مي بيني ؟ اينها ..اين و اين و اين و اين و اين ... و اين يكي و اين . من مي خواهم اينها به جنگ هاي داخلي شون و جنگهايي كه با يكديگر دارند خاتمه دهند و صلح كامل در اين منطقه برقرار شود و كشورهاي متجاوزگر و مهاجم نابود شون .
غول نگاهي به نقشه كرد و گفت : ما رو گرفتي ؟ اين كشورها بيشتر از هزاران سال است كه با هم در جنگند . من كه فكر نمي كنم هزار سال ديگه هم دست بردارند و بشه كاريش كرد . درسته كه من در كارم مهارت دارم ولي ديگه نه اينقدر ها . يه چيز ديگه بخواه . اين محاله .
زن مقداري فكر كرد و سپس گفت: ببين ... من هرگز نتوانستم مرد ايده آل ام راملاقات كنم .مردي كه عاشق باشه و دلسوزانه برخورد كنه و با ملاحظه باشه .مردي كه بتونه غذا درست كنه(!!!) و در كارهاي خانه مشاركت داشته باشه . مردي كه به من خيانت نكنه و معشوق خوبي باشه و همش روي كاناپه ولو نشه و فوتبال نگاه نكنه (!!!!!) ساده تر بگم ، يك شريك زندگي ايده آل .
 
غول مقداري فكر كرد و بعد گفت : اون نقشه لعنتي رو بده دوباره يه نگاهي بهش بندازم

 

[+] نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:آرزو,طنز,غول, در ساعت 1:25 | |
من عزرائیل هستم
 
مسافرکش بدون مسافر داشته میرفته کنار خیابون یه مسافر مرد با قیافه ی مذهبی میبینه کنار میزنه سوارش میکنه و مسافر صندلی جلو میشینه یه دقیقه بعد مسافر از راننده تاکسی میپرسه :             آقا منو میشناسی ؟
راننده میگه : نه
 راننده واسه یه مسافر خانوم که دست تکون میده نگه میداره و خانومه عقب میشینه مسافر مرد از راننده دوباره میپرسه منو میشناسی؟
راننده میگه : نه. شما ؟
مسافر مرد میگه
 : من عزرائیلم راننده میگه : برو بابا خل گیر آوردی؟ 

خانومه از عقب به راننده میگه :ببخشید آقا شما دارین با کی حرف میزنین؟
راننده تا اینو میشنوه ترمز میزنه و از ترس فرار میکنه. 

بعد زنه و مرده با هم ماشینو میدزدن
 

 

[+] نوشته شده توسط رضا در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:طنز, در ساعت 16:57 | |
لطیفه

به مادر زنم میگم چنددرصد دعاهات قبول میشه؟
میگه : 50 درصد
میگم ازکجا فهمیدی؟
میگه:ازخدا خواستم دامادم خرپول باشه،
دامادم خر هست اما پول نداره!


کاش میشد هر شب از خودمون 1 سی سی خون بگیریم
بریزیم تو یه نعلبکی بذاریم کنار تخت!
 که این پشه ها بشینن عین بچۀ آدم بخورن دست از سر ما بردارن!!
 
این سوال مدتیه ذهنم رو به خودش مشغول کرده:
این عربها "چ" ندارن، چه طوری عطسه می‌کنن؟

 

[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:لطیفه,جوک,طنز, در ساعت 1:24 | |
لطیفه های بهداشتی
کوتاهترین جوک دنیا: "سایپا مطمئن"

یکی از معضلات امروزه ی جوانان اینه که وقتی یه مادر و دختر رو با هم توی خیابون میبینند واقعــاً نمیدونن به کدوم شماره بدن !! مسولین لطفا رسیدگی کنن

قدرت بوگاتی ۱۰۰۱ اسب بخاره قدرت پراید ۶۳ الاغ بی‌ بخار

سالها گذشت و گذشت و گذشت و ساندیسها کماکان تولید شدند و تولیدکنندگان نوشتند از "اینجا" باز کنید و مردم همچنان از "آنجا" باز میکردند!

اینی که میگن حسنی به مکتب نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت" منظور اینه که حسنی فراگیر پیام نور میخونده ؟!

مـــــوز کیلــو 4000 تــومـــان !!!!!!! فقط به میــمـون حســـودیمون
نشــده بــود که شـــد

یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچ کس نبود(دقت کنید،هیچ کس نبود) در آبادی کوچکی مردمی زندگی می کردند… حالا می فهم، ما با قصه خواب نمی رفتیم.همون اول هنگ می کردیم!!!

طرح شناسایی و جمع آوری خانه های مجردی در راستای افزایش امنیت اجتماعی:
- دیلینگ دیلینگ - کیه؟ - منم منم مادرتــون – دروغ نگو مادر ما شهرستانه
- مجردن … بگیرینشون !!!!!!

کآشکی تآبستونآ به جآ گشت ارشآد , گشت بهدآشت بنآ میکردن هر کی بو میدآد میگرفتن

خانمه ۲۰۶ رو زده به تیر برق ، ماشین نصف شده ! به افسر میگه یعنی اشتباه از من بوده ؟ افسر : پـَـــ نــه پـَـــ علت حادثه خواب آلودگیه تیر چراغ بوده !
 
[+] نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 19 مهر 1391برچسب:لطیفه,جوک,طنز, در ساعت 13:6 | |
راستی بهشون سلام کردی/ طنز
زنه دیروقت به خونه رسید آهسته کلید رو انداخت و درو باز کرد و یکسر به اتاق خواب سر زد ناگهان بجای یک جفت پا دو جفت پا داخل رختخواب دید بلافاصله رفت و چوب گلف شوهرش رو برداشت و تا جایی که میخوردند آن دو را با چوب گلف زد و خونین و مالی کرد. بعد با حرص بطرف اشپزخانه رفت تا ابی بخورد با کمال تعجب شوهرش را دید که در آشپزخانه نشسته است.
شوهرش گفت سلام عزیزم!
پدر و مادرت سر شب از شهرشون به دیدن ما اومده بودند چون خسته بودند بهشون اجازه دادم تو رختخواب ما استراحت کنند

راستی بهشون سلام کردی؟؟؟






[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 13 مهر 1391برچسب:طنز,, در ساعت 15:25 | |
کشف زنان و مردان . طنز

مرد کلمه را کشف کرد و مکالمه را اختراع کرد.. زن مکالمه را کشف کرد و شایعه اختراع شد
مرد قمار را کشف کرد و کارت‌های بازی را اختراع کرد. زن کارت‌های بازی را کشف کرد و جادوگری اختراع شد
مرد کشاورزی را کشف کرد و غذا اختراع شد. زن غذا را کشف کرد و رژیم غذایی را اختراع کرد
مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد. زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد
مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد. زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد
از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد. ولی زن همچنان مشغول خرید بود

[+] نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 15 شهريور 1391برچسب:طنز, در ساعت 13:15 | |
لطیفه های بهداشتی
کچل کرده باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!!! 
  
یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟ 
 
میازار موری که دانه کش است... در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست حکمی صادر نشده می توانید بیازارید...!!! 
 
تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم...!!!
  
جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم: توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن...!!!
 
 
 
 
تا حالا دقت کردی وقتی کباب با برنج میخوریم 90% حواسمون به اینه که هردوتاش باهم تموم شه..!!!
 
 تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی‎ ‎نیست ...!!!
 
 
 
 
بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟ میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!!
[+] نوشته شده توسط رضا در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:لطیفه,جوک,طنز, در ساعت 11:57 | |
سگ همسایه.طنز

بچه که بودیم همسایه‌مون سگ داشتن. هر وقت واق واق می‌کرد، داداشم صداشو تقلید می‌کرد و جوابشو می‌داد... تا اینکه یه بار زن همسایه از مامانم سراغ سگی رو گرفت که صداش از خونه ما میاد؛ واسه جفت‌گیری با سگش! مامانم اومد خونه یه بلایی سر داداشم آورد که دیگه از اون به بعد فقط صدای ماهی در میاره!

[+] نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:طنز,جوک,لطیفه, در ساعت 9:5 | |
طنز5
 تو عروسی یکی از فامیلا دلار میریختن رو سر عروس و داماد! حمله به دلارا سی مجروح به جا گذاشت! فرداش همه رفتیم صرافی یارو گفت دلارا تقلبیه!
 دارم غرمیزنم این چه قیافه ایه من دارم. عمه ام میگه غصه نخور زشتا خوش شانس ترن!
 دختر دایی بنده رفته دندونپزشکی عصب کشی کنه! طی 3 جلسه از درد دو بار با پا کوبیده به دکتر بدبختش، 4 بار زده تو سرش، دو بار دست دکتر رو چنگ زده خلاصه زده یارو رو لت و پار کرده! امروز همون دکتره اومد خواستگاریش: ایشالله همه جوونا خوشبخت شن!
 داداشم زندگیشو داده یه آیپد خریده اونوقت بابام به آیپدش میگه:پاره آجر!
 دختر خالم به بچش واسه اينكه شيريني زياد نخوره دندوناش خراب نشه گفته شيريني ها رو شمردم يدونش كم بشه ميزنمت. بچه هم وقتي همه خواب بودن رفته همه شيريني ها رو نصفه گاز زده كه تعدادش كم نشه! استعدادت تو حلقم!
 بابام کچله. یه بار تو حموم به جای شامپو اشتباهی به سرش کف شوی شوما زده! بهش میگیم پدر من روی قوطی رو نخوندی نوشته کف شوی شوما؟ میگه چرا خوندم, نوشته بود برای سطوح صاف!
 دعوت مودبانه ي بابام از من براي صرف شام: تَن لَشتو از پشت كامپيوتر جمع كن بيا پاي سُفره پهن شو!
 تو اخبار گفت چند نفر تو سوییس کشته شدن، مامانم برگشته میگه:"آخی طفلی ها دم عیدی چه بلایی سرشون اومد"
 من هنوز سر اون عیدی هایی که ازم میگرفتن و میرفتن واسم حساب بانکی باز میکردن، اما هیچ وقت ندیدمشون با خونوادم درگیرم!
 عمه هام اومدن خونمون، سه تایی دارن پشت سر مادرشوهراشون حرف میزنن. دلم واسه مامانم میسوزه که نمیتونه تو بحثشون شرکت کنه !
 چند سال پيش چادر مادرمو سرم كردم و واسه خنده يهو مادر تا منو ديد جفت دستاشو رو به آسمون برد و از ته دل خدا رو شكر كرد و گفت خدا رو صد هزار مرتبه شكر كه دختر نشدی وگرنه هيچ  امام زاده ای هم نميتونست تو رو شوهر بده با اين دماغت!خوهرزادم کلاس اوله تکلیفشون اینه از ۱ تا ۹۰ بنویسن، حالا این خواهرزاده ما یه عدد مینویسه درازمیکشه
 
دیشب مامانم خیلی غمگین بود رفتم براش کلی اس ام اس خوندم کلی خندید بعد هی میگفت اینو بهم بده 5000 تومن شارژ فدای یه خنده مامانم
 یه غلت میزنه یه عدد دیگه یه کارتون می بینه یکی دیگه گرسنه میشه. میگم دایی اینجوری تا صبم تموم نمیشه میگه خسته ام میفهمی خسته!
 با مامانم رفتيم مغازه تعميرات تلفن كه تلفن بي سيم خونرو بديم درست كنن. يارو تلفن زده به پيريز بعد با موبايلش زنگ زد كه ببينه زنگ ميخوره يا نه. تلفن كه زنگ خورد مامانم به من ميگه اين آقاهه شماره مارو از كجا داشت؟
 تلویزیون داره یه برنامه درباره علائم اعتیاد نشون میده. هر علامتی که میگه مامانم زیر چشمی با شک منو نگا میکنه.
 
پسر خالم کلاس دوم تو امتحانشون یه سوال داشتن که گفته بود: آیا میدانید رود هیرمند به کدام دریا میریزد؟ اینم نوشته بود: بله میدانم!
معلم خوشش اومده بود نمره کامل داده بود.
 به خواهرزادم که دوم دبستانه میگم: خوشحالیا، همش تعطیلی؟ میگه: برو دایی واقعا تعطیلیا! اقتصاد کشور فلج شد رفت پی کارش، بعد بمن میگی خوشحالم؟ برو پلی استیشنتو بازی کن دایی!
 پسرم شش سالشه اومده با دوربين از من عكس گرفته ميگه: ميخوام بزرگ شدم به پسرم نشونش بدم بگم اين بابام بود! بهش ميگم: پسرت خودش منو ميبينه ديگه. ميگه: معلوم نيست! مگه من باباتو ديدم؟ پسره من دارم؟!
نصفه شبي دارم درس ميخونم مادر اومده تو اتاق ميوه داد بهم. خواست بره بيرون گفت زبونتو ببينم! منم زبونمونو در آوردم يهو گفت سلام رکس. بعدم خوشحال و خندان رفت بيرون. قربون خندت مامان
پسر داییم میگه خوش به حالت که تک فرزندی! میگم چرا؟ میگه: واسه اینکه برا خوردن ته دیگه مارکارونی کسی نیست شریکت شه! همچین منطقی دارن جوانانه فامیله ما!
 نشسته بودم سر کلاس مامانم بهم اس ام اس داد: 700 هزار تومن ترمی بابای بدبختت داره واسه دانشگاهت پول میده اونوقت تو سر کلاس گوشیتو چک میکنی ببینی کی اس ام اس داده الاغ؟
 نصف شبی خواب بودم دختر خالم 5 سالشه اومده بیدارم کرده میگه خواب دیدم شرک داره منو میخوره. بعد با گریه میگه: برو سی دیشو بیار بشکونیم!
 خواب بودم، پسرداییم رفته سروقت گوشیم اسم خودشو به Irancell تغییر داده، روز و شب بهم SMS میده مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک!
 با بابام حرفم شده، میگه: واس خاطر چهل تومن یارانه باید این الدنگ رو تحمل کنیم!
 سر صبح از خواب بیدار شدم میگم: سلام بابای مهربونم. میگه: سلام گرگ بی طمع نیست باز پول میخوای؟ پولاتو چه کار میکنی؟ نکنه معتاد شدی؟ بدبخت ترک کن؟ بعد 5 دقیقه تیکه انداختن میگه شوخی کردم میخواستم خواب از سرت بپره!
[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 4 خرداد 1391برچسب:طنز,لطیفه,جوک, در ساعت 10:21 | |
فواید ازدواج برای آقایان.طنز
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن
قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : با ادب شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : متواضع شدن
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
قبل از ازدواج : رفتن به اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : آموزش های کاربردی و مفید
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از بابا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : با سخاوت شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و نان
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل.



 

[+] نوشته شده توسط رضا در دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:طنز,ازدواج, در ساعت 1:59 | |
لطیفه های بهداشتی
ديشب خواب ديدم ازدواج كردم صبح بلند شدم صدقه دادم! 
 
 
دعاي خانم ها: خدايا به من عشق بده تا همسرم را دوست بدارم، صبر بده تا تحملش كنم، اما قدرت نده كه ميزنم لهش ميكنم
 
ترجیح میدهم در فیس بوک باشم و به درس خواندن فکر کنم تا اینکه در حال درس خواندن باشم و به فیس بوک فکر کنم.
(یکی از فامیل های دور دکتر شریعتی).

يه روز معلم به شاگرداش ميگه: بچه ها بيايد بريم براي اومدن بارون دعا کنيم.
بچه ها میگن: دعاي ما که برآورده نمي شه!
معلم ميگه: چرا؟ دعاهاي شما برآورده مي شه!
بچه ها میگن: اگه دعاي ما برآورده مي شد که تا الان شما صد بار مرده بودین.


پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه: چون از صبح اولین كسی هستی كه كمربند ایمنی بستی برنده 60 هزار تومن پول شدی. حالا می خوای باهاش چیكار كنی؟
مرد میگه: میرم گواهینامه می گیرم.
زنش سریع میگه: جناب سروان، به حرفاش گوش ندین، این وقتی اكس می زنه پرت و پلا
میگه.
بچّشون از اون پشت میگه: بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نكنیم؟
یه صدا از صندوق عقب میاد: از مرز رد شدیم یا نه؟
 
 
 
 
 
 
یارو رو به زور وادار به نماز خوندن مي كنن. بعد مي بينن نشسته داره همين جوري دعا مي كنه. ميرن گوش ميدن مي بينن ميگه: خدايا! اينا منو به زور وادار كردن به نماز خوندن، تو خودت قبول نكن.

 

 

 

 
 

 

 

 

 
یک روز مردی با عجله پیش دکتر می رود و می گوید: سلام دکتر! زود بیا، آپاندیس زنم درد گرفته است. دکتر می گوید: من که یک هفته پیش آپاندیس زنتان را عمل کردم، مگر می شود یک زن دو تا آپاندیس داشته باشد؟ آن شخص می گوید: نه، ولی یک مرد که می تواند دو تا زن داشته باشد.


به غضنفر میگن: خدا رو میشناسی؟ میگه: وقتی رفت و آمد نباشه از کجا بشناسم!

[+] نوشته شده توسط رضا در یک شنبه 3 ارديبهشت 1391برچسب:جوک,لطیفه,طنز, در ساعت 1:43 | |
سالگرد ازدواج.طنز
یه زوج ۶۰ ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشون رفته بودند بیرون كه یه جشن كوچیك دو نفره بگیرن. وقتی توی پارك زیر یه درخت نشسته بودند یهو یه فرشته كوچیك خوشگل جلوشون ظاهر شد و گفت: چون شما همیشه یه زوج فوق العاده بودین و تمام مدت به همدیگه وفادار بودین من برای هر كدوم از شما یه دونه آرزو برآورده میكنم! زن از خوشحالی پرید بالا و گفت: چه عالی! من میخوام همراه شوهرم به یه سفر دور دنیا بریم فرشته چوب جادوییش رو تكون داد و پوف!  دو تا بلیط درجه اول برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دستهای زن ظاهر شد !حالا نوبت شوهر بود كه آرزو كنه.مرد چند لحظه فكر كرد و گفت: این خیلی رمانتیكه ولی چنین بخت و شانسی فقط یه بار توی زندگی آدم پیش میاد بنابراین خیلی متاسفم عزیزم آرزوی من اینه كه یه همسری داشته باشم كه ۳۰ سال از من  كوچیكتر باشه زن و فرشته جا خوردند و خیلی دلخور شدند. ولی آرزو آرزوئه و باید برآورده بشه. فرشته چوب جادوییش رو تكون داد و پوف! مرد ۹۰ سالش شد !!!
 
نتیجه اخلاقی : مردها ممكنه زرنگ و بدجنس باشند، ولی فرشته ها زن هستند !
[+] نوشته شده توسط رضا در دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:ازدواج,طنز, در ساعت 17:46 | |
جادوگر.طنز

سه جادوگر به سه ساعت سواچ نگاه میکنند؛ کدام جادوگر به کدام ساعت نگاه میکند؟

ثلاث ساحر ینظرون الی ثلاث ساعه سواج ، ای ساحر ینظر الی ای ساعه؟

ترجمه این متن به انگلیسی :

Three witches watch three Swatch watches. Which witch watch which Swatch watch 

 

 

 

[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:طنز,جادوگر, در ساعت 14:0 | |
شکایت شتر.طنز


مردی هنگام مرگ خود در خواست کرد تمام اهل خانواده اش در بالینش جمع شوند تا از آنها حلالیت بطلبد . در آخر گفت شتر مرا هم بیاورید تا او هم مرا حلال کند، چون شتر را به حضور او آوردند دست محبتی بر سر و صورت او کشید و گفت : ای حیوان! مدتها بود که به من سواری می دادی و از برای من زحمت می کشیدی چنانچه در این مدت صدمه ای به تو رسیده یا در آب و علفت کوتاهی نموده ام مرا حلال کن . شتر گفت: هر بدی از ناحیه تو به من رسیده می گذرم؛ مگر یکی از آنها را که هرگز نمی بخشم و آن اینکه گاهی تو افسار مرا به پالان الاغ می بستی و سوار او می شدی و مرا به دنبال الاغ می بردی و مردم با دیده حقارت به من نگاه می کردند که الاغی جلو دار من شده، بر من این کار تو سخت می گذشت و در قیامت جلوی تو را می گیرم که چرا توهین به حیثیت من نمودی و الاغی را بر من مقدم داشتی

مگر نمی دانستی مقدم داشتن کوچک و نادان بر بزرگ و دانا خلاف عدالت و گناهی نابخشودنی است!

(منبع: منهاج السرور)

[+] نوشته شده توسط رضا در شنبه 5 فروردين 1391برچسب:طنز,شتر, در ساعت 8:52 | |
رقابت.طنز
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت.تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند.لذا کلاه ها را کنار گذاشت وخوابید.وقتی بیدار شد متوجه شدکه کلاه ها نیست . بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی
میمون را دید که کلاه را برداشته اند. فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد.در حال فکر کردن سرش
را خاراند ودید که میمون ها همین کارراکردند.اوکلاه راازسرش برداشت ودید که میمون ها هم ازاوتقلید کردند.به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند.لذا این کار را کرد.میمونها هم کلاهها را
بطرف زمین پرت کردند.او همه کلاه ها را جمع کرد وروانه شهر شد.
سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش
شد.پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش را تعریف کرد وتاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند.یک روز که او از همان جنگلی گذشت در زیر
درختی استراحت کرد وهمان قضیه برایش اتفاق افتاد.او شروع به خاراندن سرش کرد.میمون ها هم همان کار را کردند.او کلاهش را برداشت,میمون ها هم این کار را کردند.نهایتا کلاهش رابرروی زمین
انداخت.ولی میمون ها این کار را نکردند. یکی از میمون هااز درخت پایین امد وکلاه رااز سرش برداشت
ودر گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری.

نکته : رقابت سکون ندارد.
[+] نوشته شده توسط رضا در شنبه 20 اسفند 1390برچسب:رقابت,طنز, در ساعت 20:19 | |
کاربردهای مختلف " مُردن " در فرهنگ ما.طنز

برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
... مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و ... : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا ... : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست می گی

[+] نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:طنز,مردن, در ساعت 11:47 | |
پرسش و پاسخ .طنز

پرسش : با توجه به اينکه يکي از دلائل اثبات دعوي، اقرار است آيا بنده مي توانم با استناد به اقرار شفاهي شوهرم مبني بر اينکه « خر بوده که به خواستگاري من آمده » او را تحويل باغ وحش بدهم؟

پاسخ: بله که مي توانيد؛ اتفاقا مسئولين باغ وحش هم از اينگونه خرها که بصورت داوطلبانه غذاي شيرها و کروکوديل ها مي شوند به شدت استقبال مي کنند!
-----------------------------------------------------------------------------------------
 پرسش :با توجه به اينکه مهريه همسر من حدود 500 ميليون تومان است ولي ديه او فکر کنم يه 90 ميليوني باشد لذا به نظر شما بهتر نيست که به جاي پرداخت مهريه اش با خودرو از روي او رد شوم و سپس ديه اش را بپردازم؟

پاسخ
: مسلم است که بهتر مي باشد فقط نبايد فراموش کنيد که گاهي عزرائيل هم از پس برخي زنان بر نمي آيد پس به نفعتان است پس از رد شدن از روي همسرتان، مجددا دنده عقب گرفته و چندبار رفت و برگشت از رويش رد شويد و جهت محکم کاري چندتا دستي و تيکاف هم روي جسدش بکشيد سپس با اورژانس تماس بگيريد!
 
 -----------------------------------------------------------------------------------------
پرسش :يکساعت پيش، عاقد از طريق اينترنت و چت روم، در حال جاري کردن صيغه عقد دائم من و پسر مورد علاقه ام که در شهر ديگري زندگي مي کند بود که درست در لحظه ايکه من مي خواستم جواب بله را بدهم بواسطه خرابي خطوط، ديسکانکت شدم. حالا تکليف صيغه نيمه کاره ما چيست؟

پاسخ
: شما فقط بايد برويد و دعا کنيد که در فاصله دي سي شدن تا کانکت مجددتان، هيچ دختري از دخترانيکه در اد ليست ياهوي پسر مورد علاقه تان حضور دارند، آن نشده و پيامي حاوي لفظ « بله » براي او نفرستند وگرنه عجالتا بايد باز هم سال ها صبر کنيد تا شايد دوباره تقي به توقي بخورد و يکنفر حاضر به ازدواج اينترنتي و آنلاين با شما گردد.
 ------------------------------------------------------------------------------------------
  پرسش :به موجب ماده 179 قانون مدني، شکار کردن موجب تملک است پس چرا آقاي قاضي، پسران پولداري که توسط من شکار شده اند را به تملک من در نمي آورد؟

پاسخ
: مقصود از شکار، استفاده از تير مخصوص کمان يا تير اسلحه مي باشد و استفاده از سلاح چشم و تير نگاه جهت شکار شامل اين ماده نمي شود. مضافا اينکه شکار شامل حيواني مي شود که ذاتا حيوان است نه انساني که با ديدن چشم و ابروي شما خر شده!
[+] نوشته شده توسط رضا در یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:طنز, در ساعت 17:14 | |
خارجیها نابغه اند.طنز

دست نوشته های يك كودك نفهم

نام ونام خوانوادگي :.....
مقطع : راهنمایی

موضوع انشاء :خارجی ها نابغه اند
پدرم همیشه می‌گوید "این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند" البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.

تازه دایی دختر عمه‌ی پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم پسر همسایه‌مان آمریکا را مثل کف دستش می‌شناسد. او می‌گوید "در خارج آدم‌های قوی کشور را اداره می‌کنند" مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمت‌های بی‌تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بادی میل دینگ کار می‌کنند. همین برج‌هایی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم. تازه من کانال‌های ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند. این آمریکایی‌ها بر خلاف ما آدم‌های خیلی مهربانی هستند و دائم همدیگر را بقل می‌کنند و بوس می‌کنند. اما در فیلم‌های ایرانی حتا زن و شوهرها با سه متر فاصله کنار هم می‌نشینند. همین کارها باعث شده که آمار تلاغ روز به روز بالاتر بشود.
در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور مجبور می‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش می‌شوند. مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده‌ی کارگری بوده، اما تا می‌فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند. پسر همسایه‌مان می‌گوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.

از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی بی‌جمبه هستیم. ما خیلی تمبل و تن‌پرور هستیم و حتی هفته‌ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده‌ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایه‌مان شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌های پسر همسایه‌مان از بی بی سی هم مهمتر است.ما ایرانی‌ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می‌گوید "تو به خر گفته‌ای زکی". ولی خارجی‌ها تیز هوشان هستند. پسر همسایه‌مان می‌گفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله‌ی ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.

این بود انشای من


 

[+] نوشته شده توسط رضا در دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:طنز,نابغه, در ساعت 11:8 | |
چگونه شیرازی شویم؟! طنز

1- از صبح تا شب بخوابید
2 -از خواب بیدار بشید استراحت کنید تا برای دوباره خوابیدن انرژی کافی داشته باشید
3 -از انجام هر کاری سرباز بزنید
 4 -برای انجام ندادن کاری فقط از جمله طلایی شیرازی ها استفاده کنید : عامو ولم بکو (Amoo velom boko)
باید بدونید این جمله یکی از پرکاربرد ترین جملات در شیرازیه و باید بهش احترام بزارید و بدونید که کی ازش استفاده کنید
مثال اول:
ننه محسن ( ح تلفظ نمیشه ) پوشو دو تو نون بوسون . محسن : عامو ولم بکو (nane mosen posho doto noon boossoon)
ترجمه : محسن جان ,مادر نمیری دو تا نون لواش بگیری؟ محسن : نه مادر جون ایشالا بعدا
مثال دوم:
مادر : علی قیومت توسرت ایشالو پوشو شیشه (ali ghiyumat tu saret ishallo posho shishe) علی : عامو ولم بکو
ترجمه :
مادر : علی جان مادر قربونت برم الهی ساعت 6 شده بیدار نمیشی گلم ؟ علی : یکم دیگه هنوز 5 دقیقه به 6 مونده
خب این از کاربرد این جمله همینطور که میبیند هرجا یه معنی داره
ولی برای از زیر کار در رفتن اگه شما از ترفند عامو ولم بکو استفاده کردید و کارساز نبود و طرف باز گیر داد از ترفند " حالو که چیتو شه ؟ استفاده کنید و طرف رو مجبور کنید واسه کاری که به شما محول کرده 100 تا دلیل بیاره
کار بعدی که برای یادگیری این لهجه کرد فعل های کَردن را کِردن تلفظ کرد
به جای کلمه را بگویید رِ (re)
به جایی ا های اخر کلمه بگیم اُو
و به جای اِ در اخر کلمه هم بگوییم او
مثال :
من رفتم اتاقورِو جارو کِردم (man raftam otaghoore jaroo kerdam)
ترجمه : من رفتم اتاق را جارو کردم
در بعضی جاها جای ی از او استفاده کنیم در کلمات :
مثال : سمنی
ترجمه سمنو
مثال : خربیزه
ترجمه خربزه
در بعضی کلامات کلمه کاملا اصل خودرا از دست میدهد مانند
رعد و برق == > غرتراغ (ghortoragh)
قلاغ ==> کلاغ
کفگیر ==> عصم ( assom)
در بیشتر جاها شما اگه میخواید واقعا شیرازی حرف بزنید نباید حوصله جمله دراز داشته باشید و تا میتونید جمله رو کوتاه کنید.

جای بله بگیم ها
جای تاکید برای بله بگیم ها عامو
برای نشون دادن صمیمیت بگیم ها کاکو و توجه داشته باشید کاکو با o تلفظ میشه نه با oo
برای قبول کردن کاری (در صورتی که دیگه عامو ولم بکو و حالو که چیتو شه " کارساز نشد) بگیم باش رو چیشم (roo chishom) به معنای بشین تا کارتو انجام بدم

خلاصه شیرازی خیلی راه و اصول داره ولی اینا واسه یه شیرازی درجه 3 بودن بد نیست تمرین کنید که  به درجه 1 و 2 هم برسید .(ضمن احترام به همه ی هموطنان به دوستان یادآور می شود که مطالب بالا صرفا به عنوان طنز بیان شده و قصد توهینی وجود ندارد.همه ی ما می دانیم که شیراز سرزمین ملاصدرا،کریم خان زندو میرزای شیرازی ها بوده و در ضمن افتخار میزبانی برادر ارشد امام رضا(ع) را دارد.)

[+] نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 28 دی 1390برچسب:شیراز,طنز, در ساعت 9:45 | |
لایحه پیشنهادی آنی جهت حمایت از خانواده

راستش ما دیدیم مجلس خیلی وقت است دارد با دو واژه «ازدواج مجدد» و «ازدواج موقت» بازی می کند و توی سر خودش می زند تا بگوید من به فکر حمایت از خانواده هستم. کسی هم نمی گوید این چه جور حمایتی است که فقط دو جور ازدواج خشک و خالی را در برمی گیرد، تازه همان دو تا را هم مدت هاست زورش نمی رسد تصویب کند
انواع ازدواج های پیشنهادی:

*
ازدواج مسلم: ازدواج اول که حق مسلم هر مردی است.
*
ازدواح مفرح: مردی که از یکنواختی زندگی با همسر اولش خسته شده است، برای تفریح زن دیگری بگیرد.
*
ازدواج موجه: چرا مردی که زن اولش بچه دار نمی شود یا بیماری دارد، به بهانه های واهی مثل مردانگی و انسانیت و تن دادن به قسمت و صبر در امتحان الهی، به پای او بماند؟ موجه است که در این هنگام هرچه زودتر برای ازدواج بعدی اش اقدام کند

*
ازدواج متمم: مرد ببیند چه صفات زنانه ای را دوست داشته که زن اولش ندارد بعد زنی بگیرد که آن صفت ها را داشته باشد

*
ازدواج مثلث: مرد تقوی پیشه کرده و به سه زن قناعت نماید

*
ازدواج مربع: مرد تمام چهار زنی را که شرع به او اجازه می دهد بگیرد

*
ازدواج ملون: مرد چهار زن بگیرد: سفید پوست، سرخ پوست، سیاه پوست و زرد پوست

*
ازدواج منظم: مرد هر شش ماه یک بار زن بگیرد

*
ازدواج میسر: مرد هر زنی را که برایش میسر است بگیرد

*
ازدواج مشبک: مرد یک شبکه هرمی ازدواج راه بیندازد. به این معنی که هر زنی گرفت، آن زن، چهار زن دیگر را هم به او معرفی کند و او همه آنها را بگیرد
ازدواج مکرر: مرد آن قدر زن بگیرد تا جانش در برود

[+] نوشته شده توسط رضا در یک شنبه 25 دی 1390برچسب:ازدواج,موقت,طنز, در ساعت 15:1 | |
ازدواج به روایت تصویر (طنز)

[+] نوشته شده توسط رضا در یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:طنز,ازدواج, در ساعت 22:19 | |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
تير 1394
شهريور 1393
مرداد 1393
تير 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
فروردين 1393
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
مهر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
رضا
لينكستان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون
قیمت پرده اسکرین
کاشی سازی

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , heidari.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com