چرا مادرمان را دوست داریم؟
چون شیرشیشه را قبل از اينكه توی حلق ما بريزند ، پشت دستشان میریزند
چون وقتی تب میکنیم، آنها هم عرق میریزند
چون وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک میزند، با پدر دعوامیکنند
چون وقتی در قابلمه غذا را برمی دارند، یک بخاری بلندمی شود که آدم دلش می خواهد غذا را با قابلمه اش بخورد
چون بعد از گرفتن هدیه روز مادر، تمام فکر و ذکرش ایناست که مبادا فروشندگان بی انصاف سر طفل معصومش را کلاه کلاه گذاشته باشند
چون شبهای امتحان و کنکور پابه پای ما کم میخوابداما کسی نیست که برایش چای بیاورد و میوه پوستبکند
به خاطر اینکه موقع سربازی رفتن ما، گریه میکند و نذر می کند و پوتینهایمان را در هرمرخصی واکس میزند
چون وقتی که موقع مریضیش یک لیوان آب به دستش می دهیمیک طوری تشکر می کند که واقعا باور میکنیم شاخ غول شکاندهایم
چون هیچوقت یادشان نمیرود که از کدام غذا بدمانمیآید و عاشق كدام غذاييم ،حتی وقتی که روی تخت بیمارستانند و قرار است ناهار راباهم بخوریم
چون همانجا هم تمام فکر و ذکرشان این است كه واي بچم خسته شد بسكه مريض داري كرد
چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلش رو براي هزارمين بار ميشكنيم، چند روز بعد همه رو از دلش ميريزه بيرون و خودش رو گول ميزنه كه :بخشش ازبزرگانه
مادرمان را دوست داریم چون مادرند!
مادر تنها کسی است که میتوانی تمام فریادهایت را بر سرش بکشی و مطمئن باشی که هرگز انتقام نمیگیرد
|