به وبلاگ سلام عزیز خوش آمديد

عضويت در وبلاگ
منوي اصلي
صفحه نخست
پست الکترونيک
آرشيو مطالب
فهرست مطالب وبلاگ
پروفایل
موضوعات
دانستنیها و مطالب گوناگون
دانستنی از همه جا
دانستنیهای مذهبی
دانستنیهای علمی
دانستنیهای خانه داری
پلاکهای خودرو در ایران
گوناگون از همه جا
سودان
اطلاعاتی راجع به سودان
جدول پروازهای سودان
پیامک
انواع پیامکهای طنز.ادبی.عاشقانه
دعا-زیارت (متون)
دعا
زیارت
حديث
عکس و تصویر
عکسهای طنز
سرگرمی
العربي
القصص و العبر
هل تعلم؟
متنوع
ENGLISH
story
sweet life
ETC
داستان راستان
اضافات

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 141
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 145
بازدید ماه : 422
بازدید کل : 254246
تعداد مطالب : 295
تعداد نظرات : 4
تعداد آنلاین : 1

آخرین مطالب
طراح قالب

Template By: NazTarin.Com

سلام

ناامید از رحمت خداوند نباش
هان مشو نومید چون واقف نئی از سر غیب           باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
 
پیر مرد تهی دست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می گذراند و با سائلی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس اش ریخت و پیرمرد گوشه های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می گفت و برای گشایش آنها فرج می طلبید و تکرار می کرد : ای گشاینده گره های ناگشوده عنایتی فرما و گره ای از گره های ندگی ما بگشای.
پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می کرد و می رفت، یکباره یک گره از  گره های دامنش گشوده شد و گندم ها به زمین ریخت او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت :
من تو را کی گفتم ای یار عزیز      کاین کره بگشای و گندم را بریز
آن گره را چون نیارستی گشود     این گره بگشودنت دیگر چه بود ؟!
 
پیرمرد نشست تا گندم های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید  دانه های گندم روی همیانی از زر ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود...

 نتيجه گيري  مولانا از بيان اين حكايت:‌
تو مبین اندر درختی یا به چاه    تو مرا بین که منم مفتاح راه  
[+] نوشته شده توسط رضا در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:داستان,حکایت, در ساعت 17:19 | |
افسانه خارپشت ها
 در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند .خارپشتها وخامت اوضاع را دریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.
وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی میکرد بخاطر همین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ‫ولی بهمین دلیل از سرما یخ زده میمردند.

ازاینرو مجبور بودند برگزینند یا خارهای دوستان را تحمل کنند، یا نسلشان از روی زمین بر کنده شود.
دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که با زخم های کوچکی که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد، زندگی کنند چون گرمای وجود دیگری مهمتراست.
و این چنین توانستند زنده بمانند.
 


درس اخلاقی :
بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص را گردهم می آورد بلکه
آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران کنارآید و محاسن آنانرا تحسین نماید

 
 
[+] نوشته شده توسط رضا در سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:داستان,خارپشت,اخلاقی, در ساعت 17:16 | |
راهنمای خرید در تهران بزرگ

براي خريد در تهران بزرگ بايد بورس هاي كالا را شناخت. مراجعه به اين مراكز كه پر از فروشگاه هاي كالا مورد نظر شما، مي‌تواند به شما كمك كند تا انتخابي درست با قيمتي مناسب داشته باشيد. 

 

مراكز بورس
آدرس
ابزار و يراق، دريل مته و..
خيابان امام خميني
الكتريكي و برق خانگي – صنعتي
لاله‌زار و لاله‌زار نو
آشپزخانه‌هاي صنعتي و اداري
خيابان مصطفي خميني
خيابان مولوي
آزمايشگاهي و پزشكي
خيابان وليعصر، تقاطع جمهوري
ارتوپدي و ورزشي
خيابان وليعصر، نرسيده به خيابان جمهوري
آكواريوم
خيابان جمهوري، چهارراه استانبول، ساختمان پلاسكو
‌آژانس‌هاي هواپيمايي
خيابان استاد نجات‌اللهي
بغل‌نويسي ماشين‌ها و اتومبيل‌ها
ميدان شوش
بلندگو و استريو
خيابان جمهوري، تقاطع سه‌راه جمهوري
خيابان مجاهدين اسلام، روبروي مجلس
بهداشتي و آرايشي
خيابان منوچهري
كوچه مروي، بازار
پارچه‌هاي كت و شلواري
خيابان كارگر، چهارراه لشكر
خيابان انقلاب، روبروي پارك دانشجو
چرم و وسايل چرمي
ميدان فردوسي، خيابان فردوسي
پارچه رومبلي
يافت‌آباد، بازار مبل
خيابان هنگام
خيابان جمهوري، حدفاصل ميدان جمهوري تا خيابان دانشگاه
پارچه و قماش
خيابان مولوي
خيابان زرتشت
بازار بزرگ سراي پارچه فروشان
پرده پارچه‌اي
خيابان مولوي
بازار بزرگ سراي پارچه فروشان و سه‌راه ملك
خيابان وليعصر، ميدان وليعصر
عبدل آباد
پزشكي و دندانپزشكي
خيابان آزادي، نرسيده به ميدان انقلاب
پاركت، لوردرايه
خيابان سهروردي شمالي
خيابان مفتح، نرسيده به ميدان هفت تير
تزئينات اتاق عقد و عروسي
لاله‌زار، ميدان مخبرالدوله
تلفن و تلفن‌هاي سانترال
ميدان امام خميني
سه‌راه جمهوري
جواهر، طلا و ساعت
خيابان كريم‌خان‌زند
بازار بزرگ، سراي زرگرها
خيابان جمهوري، سه‌راه جمهوري (انواع ساعت)
قفسه‌هاي چوبي، فلزي، مصنوعات فلزي
ميدان حسن‌آباد
چاپگرها و لوازم كارتريج و ماشين حساب
خيابان ايرانشهر
چرخ خياطي و گلدوزي
خيابان خيام، نرسيده به ميدان محمديه
چيني‌آلات بهداشتي، كاشي و سراميك
خيابان ملاصدرا
ابتداي خيابان امام خميني
خيابان بني‌هاشم
چيني آلات، كريستال، بلورجات و ظروف
ميدان شوش
بازار بزرگ، حاجب الدوله
حبوبات، بقولات، مواد خوراكي، نوشيدني (بنكداري‌هاي غذايي)
خيابان مولوي
چهارراه مولوي
ميدان محمديه
ميدان راه‌آهن، خيابان انبار نفت
دوربين‌هاي عكاسي و فيلم‌برداري
ميدان امام خميني
خيابان جمهوري، پاساژ جمهوري
عتيقه و زيرخاكي، نقره‌جات
خيابان منوچهري
عينك
خيابان فلسطين
ميدان گل‌ها
كتاب‌هاي نفيس و هديه‌اي
خيابان كريم‌خان زند
كابينت چوبي و فلزي
خيابان سهروردي شمالي
ميدان حسن‌آباد
كاغذ و مقوا
خيابان ظهيرالسلام
كارت عروسي، عقد و عزا
خيابان جمهوري، حدفاصل مخبرالدوله و بهارستان
كيف مدارس، مسافرتي
خيابان منوچهري
كيف و كفش زنانه و بچه‌گانه
باغ سپه‌سالار، خيابان جمهوري
كفش مردانه
ميدان فردوسي، خيابان انقلاب
خيابان سعدي، ميدان مخبرالدوله
گل و گلدان
اتوبان آهنگ
لوازم عروس و داماد
بازار بزرگ،  سبزه ميدان
لاله‌زار، ميدان مخبرالدوله، كوچه مهران
انواع لوستر و آباژور
لاله‌زار، لاله‌زار نو
خيابان ابوسعيد
لباس نوزاد و نوجوان
خيابان بهار
لوازم ورزشي (غيربرقي)
ميدان منيريه
لوازم ورزشي و پزشكي (برقي و مكانيكي)
وليعصر تقاطع جمهوري
سيسموني نوزاد
خيابان جمهوري، تقاطع وليعصر
انواع پمپ آب و تجهيزات آبرساني
سعدي جنوبي
انواع لوله و اتصالات
خيابان ملاصدراي
خيابان بني هاشم
فردوسي، ابتداي خيابان امام خميني
لولا، دستگيره در و قفل
ميدان حسن آباد
لوازم دست دوم اتومبيل و اوراق
ميدان شوش
لوازم يدكي اتومبيل ايراني و خارجي
خيابان سعدي
خيابان چراغ برق
خيابان اكباتان
خيابان قزوين
لاستيك انواع اتومبيل
خيابان اميركبير
ميدان شوش، انبار گندم
انواع چادر و برزنت
ميدان سپاه
خيابان اميركبير
لوازم لودر و ماشين آلات صنعتي
ميدان قزوين تا سه‌راه آذري
تراشكاري و ريخته‌گري
ميدان قزوين تا سه‌راه آذري
شوفاژ، پكيج و يونيت
خيابان آيت‌الله طالقاني، حدفاصل سعدي شمالي تا سه‌راه طالقاني
سمساري‌ها
ميدان امام حسين
انواع سموم حيواني و نباتات
خيابان ناصرخسرو
صوتي و تصويري
خيابان جمهوري، حدفاصل ميدان جمهوري تا سه‌راه جمهوري
سه‌راه امين حضور
شريعتي، دوراهي قلهك
لوازم خانگي
خيابان جمهوري، حدفاصل ميدان جمهوري تا سه‌راه جمهوري
سه‌راه امين حضور
شريعتي، دوراهي قلهك
موبايل، لوازم جانبي و خط
خيابان جمهوري، سه‌راه جمهوري
خيابان ميرداماد، مركز كامپيوتر پايتخت
 

[+] نوشته شده توسط رضا در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:تهران,خرید,تهران بزرگ, در ساعت 11:38 | |
جایی بدون مشکلات

 

  یک روز یک مرد جوان رفت پیش دکتر وینسنت پیل و بهش گفت
-
آقای دکتر من خسته شدم. من نمی تونم از پس مشکلاتم بر بیام. لطفاً به من کمک کنید
دکتر پیل جواب داد:
-
باشه فقط یکم صبر کن من یک سخنرانی دارم بعد از سخنرانی به تو جایی رو نشون میدم که هیچ کس اونجا مشکلی نداره.
مرد جوان خوشحال میشه و میگه:
-
باشه من منتظرم. هر طور شده به هر قیمتی من به اونجا میرم.
بعد از سخنرانی پیل اون مرد رو به اون مکان برد. می تونید حدس بزنید اونجا کجا بود؟
قبرستان
پیل یه نگاهی به مرد جوان انداخت و گفت:
-
اینجا1500 نفر اقامت دارن بدون اینکه مشکلی داشته باشن. مطمئنی که می خوای به اینجا بیای؟
همه ما توی دنیایی زندگی می کنیم که پر از مشکلاته و تا پایان عمرمون با اونها دست و پنجه نرم می کنیم. فقط زمانی خلاص می شیم که عمرمون توی این دنیا به پایان برسه. پس بهتره برای پیروزی از مشکلاتمون از خدا کمک بخواهیم و زمانیکه با آنها روبرو می شیم اون رو یک چیز عادی بدونیم

 

 

[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:داستان,قبرستان, در ساعت 11:25 | |
دعای یاعلی یا عظیم

متن دعاي يا علي و يا عظيم همراه با ترجمه كه حضرت رسول اكرم (ص ) در ماه رمضان بعد از هر نماز واجب مي خواندند.

یاعَلیُّ یا عَظیمُ یا غَفُورُ یا رَحیمُ أنتَ الرَّبُّ العَظیم الَّذی لَیسَ کَمِثلِِهِِ شَیءٌ و هوَ السَّمیعُ البصیرُ

ای والا ! ای بزرگ ! ای آمرزنده ! ای مهربان !تویی پروردگار بزرگ.که همانندی ندارد .و هم او شنوای بیناست .

و هَذا شَهرٌ عَظَّمتَهُ و کَرَّمتَهُ و شَرَّفتَهُ و فَضَّلتَهُ عَلَی الشُّهُورِ و هوَ الشُّهرُ الَّذی فَرَضتَ صِیَامَهُ عَلَیَّ

این ماهی است که بزرگش داشتی ، گرامیش کردی شرافتش بخشیدی و برترش ساختی برهمه ی ماه هاآن ماهی است که روزه اش را بر من واجب کردی .

و هوَ شَهرُ رَمَضَانَ الَّذی أَ نزَلتَ فِیهِ القُرانَ هُدیً لِلنَاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنَ الهُدَی و الفرقَانَ وَ جَعَلتَ فِیهِ لَیلَهَ القَدرِ

آن ماهِ رمضان است .که در آن قرآن را نازل کردی ،راهبری برای مردم ،و برهان هایی از هدایت و معیارِ حق از باطل .در این ماه ، شبِ قدر قرار دادی

وَ جَعَلتَهَا خَیرًا مِن أَلفِ شَهرٍ فَیَاذَا المَنِّ وَ لا یُمَنُّ عَلَیکَ مُنَّ عَلَیَّ بِفَکَاکِ رَقَبَتِی مِنَ النَّار فِیمَن تَمُنُّ عَلَیهِ

بهتر از هزار ماه .پس ای نیکی بخش که بر تو منتی نیست ،بر من منت گذاربه رهاییِ از آتش در میانِ منت یافتِگانت .

وَ أَدخِلنِی الجَنَّهَ بِرَحمَتِکَ یَا أَرحَمَ الرَّ احِمِینَ .

و مرا به بهشت وارد نما .با مهربانی خود ای مهربان ترین مهربانان

 


[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:یا علی یا عظیم,رمضان,دعا, در ساعت 10:19 | |
حدیث از امام هادی (ع)

حدیثی زیبا از امام هادی علیه السلام
آن گاه که در دریای خروشان زندگی در چنگال طوفان جهل و ترس اسیر شدی...
و ساحل صلاح و صلح و کشتی نجات و رهایی را آرزوی کردی...  " قــــرآن بــخوان "

[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:حدیث,امام هدی, در ساعت 10:10 | |
داستان باقالی پلو

چند وقت پيش با پدر و مادرم رفته بوديم رستوران كه هم آشپزخانه بود هم چند تا ميز گذاشته بود براي مشتريها افراد زيادي اونجا نبودن , 3نفر ما بوديم با يه زن و شوهر جوان و يه پيرزن پير مرد كه نهايتا 60-70 سالشون بود

ما غذا مون رو سفارش داده بوديم كه يه جوان حدود 35 ساله اومد تو رستوران يه چند دقيقه اي گذشته بود كه اون جوان گوشيش زنگ خورد , البته من با اينكه بهش نزديك بودم ولي صداي زنگ خوردن گوشيش رو نشنيدم , بگذريم شروع كرد با صداي بلند صحبت كردن و بعد از اينكه صحبتش تمام شد رو كرد به همه ما ها و با خوشحالي گفت كه خدا بعد از 8 سال يه بچه بهشون داده و همينطور كه داشت از خوشحالي ذوق ميكرد روكرد به صندوق دار رستوران و گفت اين چند نفر مشتريتون مهمونه من هستن ميخوام شيريني بچم رو بهشون بدم ,,

به همشون باقالي پلو با ماهيچه بده خوب ما همگی
با تعجب و خوشحالي داشتيم بهش نگاه ميكرديم كه من از روي صندليم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش كردم و بهش تبريك گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش داديم و مزاحم شما نميشيم, اما بلاخره با اصرار زياد پول غذاي ما و اون زن و شوهر جوان و اون پيرزن پيرمرد رو حساب كرد و با غذاي خودش كه سفارش داده بود از رستوران خارج شد

خب اين جريان تا اين جاش معمولي و زيبا بود , اما اونجايي خيلي تعجب كردم كه ديشب با دوستام رفتيم سينما كه تو صف براي گرفتن بليط ايستاده بوديم , ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو ديدم كه با يه دختر بچه 4-5 ساله ايستاده بود تو صف از دوستام جدا شدم و يه جوري كه متوجه من نشه نزديكش شدم و باز هم با تعجب ديدم كه دختره داره اون جوان رو بابا خطاب ميكنه

ديگه داشتم از كنجكاوي ميمردم , دل زدم به دريا و رفتم از پشت زدم رو كتفش به محض اينكه برگشت من رو شناخت , يه ذره رنگ و روش پريد ,, اول با هم سلام و عليك كرديم بعد من با طعنه بهش گفتم , ماشالله از 2-3 هفته پيش بچتون بدنيا اومدو بزرگم شده ,, همينطور كه داشتم صحبت ميكردم پريد تو حرفم گفت داداش او جريان يه دروغ بود , يه دروغ شيرين كه خودم ميدونم و خداي خودم

ديگه با هزار خواهشو تمنا گفت اون روز وقتي وارد رستوران شدم دستام كثيف بود و قبل از هر كاري رفتم دستام رو شستم همينطور كه داشتم دستام رو ميشستم صداي اون پيرمرد و پير زن رو شنيدم البته اونا نميتونستن منو ببينن كه دارن با خنده باهم صحبت ميكنن , پيرزن گفت كاشكي مي شد يكم ولخرجي كني امروز يه باقالي پلو با ماهيچه بخوريم الان يه سال ميشه كه ماهيچه نخوردم پير مرده در جوابش گفت , ببين امدي نسازيها قرار شد بريم رستوران و يه سوپ بخريم و برگرديم خونه اينم فقط بخاطر اينكه حوصلت سر رفته بود من اگه الان هم بخوام ولخرجي كنم نميتونم بخاطر اينكه 18 هزار تومان بيشتر تا سر برج برامون نمونده

همينطور كه داشتن با هم صحبت ميكردن او كسي كه سفارش غذا رو ميگيره اومد سر ميزشون و گفت چي ميل دارين پيرمرده هم بيدرنگ جواب داد , پسرم ما هردومون مريضيم اگه ميشه دو تا سوپ با يه دونه از اون نوناي داغتون برامون بيار

من تو حالو هواي خودم نبودم همينطور اب باز بود و داشت هدر ميرفت , تمام بدنم سرد شده بود احساس كردم دارم ميميرم رو كردم به اسمون و گفتم خدا شكرت فقط كمكم كن بعد امدم بيرون يه جوري فيلم بازي كردم كه اون پير زنه بتونه يه باقالي پلو با ماهيچه بخوره همين

ازش پرسيدم كه چرا ديگه پول غذاي بقيه رو دادي ماهاكه ديگه احتياج نداشتيم ,, گفت داداشمي پول غذاي شما كه سهل بود من حاضرم دنياي خودم و بچم رو بدم ولي ابروي يه انسان رو تحقير نكنم اين و گفت و رفت ,,

يادم نمياد كه باهاش خداحافظي كردم يا نه , ولي يادمه كه چند
ساعت روي جدول نشسته بودم و به دروديوار نگاه ميكردم و مبهوت بودم واقعا راسته كه خدا از روح خودش تو بدن انسان دميد

[+] نوشته شده توسط رضا در یک شنبه 18 تير 1391برچسب:داستان,باقالی پلو, در ساعت 23:33 | |
حکایت

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد .یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است . سطل را تمیز کرد ، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد .وقتی همسایه صدای در زدن او را شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است . وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت می کند که از آن بیشتر دارد . "


[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:حکایت, در ساعت 9:22 | |
کتاب " المهدویة ، جدل الانسان و انتظار" در سودان چاپ و منتشر گردید

   همزمان با ایام نیمه شعبان ، میلاد مسعود  و مبارک صاحب الامر ، مهدی موعود (عج) ، کتاب " المهدویة ، جدل الانسان و انتظار" ، نوشته آقای دکتر عبدالله صالح سفیان ، استاد دانشگاه خارطوم و مدیر کاخ جوانان ،  در سودان چاپ و منتشر گردید .

به گزارش روابط عمومی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در سودان ، در ایام نیمه شعبان و زادروز مولود مبارک این ایام ، میلاد صاحب العصر و الزمان ، مهدی موعود (عج) ، کتاب " المهدویة ، جدل الانسان و انتظار" ، نوشته آقای دکتر عبدالله صالح سفیان ، استاد دانشگاه خارطوم و مدیر کاخ جوانان سودان در این کشور چاپ و منتشر گردید .

مولف این کتاب ، که خود از برادران اهل سنت است ، به دلیل علاقه فراوان به تحقیق در موضوع مهدویت و انتظار ، و وجود سوالات فراوانی که در ذهن خود و بسیاری از مردم در خصوص مهدویت بوده ، برآن می شود تا رساله دکترای خود را در این موضوع ، یعنی  "مهدویت ، جدال انسان و انتظار " انتخاب و به پایان ببرد و پس از دفاع ، آنرا به چاپ رسانیده است .

آقای دکتر عبدالله صالح سفیان ، مولف کتاب در مقدمه خود بر این کتاب می نویسد  :

 " مدتهاست که در ذهنم این سوال نقش بسته که مهدی منتظری که در اذهان است چه کسی              است و چه خصوصیاتی دارد ؟ این سوال در هر بار ظهور مدعیان مهدویت ، جدی و جدی تر می شود که به راستی او کیست ؟  و چرا غایب است .فردی در سال 1400 هجری قمری در بیت الله الحرام ، مدعی مهدویت می شود و نمازگزاران را به بیعت با خود فرامی خواند ولی بلافاصله دستگیر و موضوع تمام میشود. در سال 2010 فردی در سودان ، در شهر خارطوم  ادعای می کند که او مهدی منتظر است ، فرد دیگری به فاصله کمی در سال 2011 در منطقه کلاکله ، در حومه خارطوم ، پایتخت سودان ، مدعی

مهدویت می شود و اذهان را به سوی خود فرامی خواند . این قببیل اخبار همه روز در میان مردم ، نقل مجالس و معاب است و بر سر زبانهاست، اما ما به راحتی از کنار آن عبور می کنیم . به راستی باید از خود پرسید حقیقت ماجرا چیست ؟ انتظار در بسیاری از ادیان و مذاهب ، به اشکال مختلف ، وجود دارد و باید برای آن پاسخی قانع کننده یافت .  همین امر باعث شد تا من به تحقیق در این موضوع بپردازم تا شاید گام کوچکی در راه تبیین حقایق و باز کردن باب تبادل آراء و اندیشه ها باشد .

 

[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:سودان,امام زمان,مهدویت, در ساعت 9:17 | |
خیابان خود را بیابید.تجدو شارعکم.find your street

نام خيابان مورد نظر را در هر جاى دنيابزنيد تا آدرس و نقشه آن را ببیند

اکتبوا اسم الشارع الذی تریده ، ثم اصبر اشوه و تشوفه ........... رائع جدا

 

ANY ADDRESS - ALL OVER THE WORLD
After opening the link below, slowly type in the address you want
one letter or number at a time
, and watch each time where it takes you
.

 


http://showmystreet.com

[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:نقشه,تصویر ماهواره ای,خیابان, در ساعت 9:3 | |
رسالة الإمام السجاد ( عليه السلام ) في الحقوق

إن للإمام ( عليه السلام ) رسالة معروفة باسم رسالة الحقوق ، أوردها الشيخ الصدوق في خصاله بسند معتبر ، ورواها الحسن بن شعبة في تحف العقول مرسلة ، وبين النقلين اختلاف يسير . وهي من جلائل الرسائل في أنواع الحقوق ، قال الإمام ( عليه السلام ) فيها
:
)حق الله الأكبر عليك أن تعبده ولا تشرك به شيئا ، فإذا فعلت ذلك بإخلاص جعل لك على نفسه أن يكفيك أمر الدنيا والآخرة .
وحق نفسك عليك أن تستعملها بطاعة الله عز وجل .
وحق اللسان إكرامه عن الخنا وتعويده الخير وترك الفضول التي لا فائدة لها ، والبر بالناس ، وحسن القول فيهم .
وحق السمع تنزيهه عن سماع الغيبة وسماع ما لا يحل سماعه .
وحق البصر أن تغضه عما لا يحل لك ، وتعتبر بالنظر به .
وحق يديك أن لا تبسطهما إلى ما لا يحل لك .
وحق رجليك أن لا تمشي بهما إلى ما لا يحل لك ، فبهما تقف على الصراط ، فانظر أن لا تزل بك فتردى في النار .
وحق بطنك أن لا تجعله وعاء للحرام ، ولا تزيد على الشبع .
وحق فرجك عليك أن تحصنه من الزنا ، وتحفظه من أن ينظر إليه .
وحق الصلاة أن تعلم أنها وفادة إلى الله عز وجل وأنت فيها قائم بين يدي الله فإذا علمت ذلك قمت مقام العبد الذليل الحقير الراغب الراهب الراجي الخائف المستكين المتضرع المعظم لمن كان بين يديه بالسكون والوقار ، وتقبل عليها بقلبك وتقيمها بحدودها وحقوقها .
وحق الحج أن تعلم انه وفادة إلى ربك وفرار إليه من ذنوبك ، وفيه قبول توبتك ، وقضاء الفرض الذي أوجبه الله عليك .
وحق الصوم أن تعلم انه حجاب ضربه الله عز وجل على لسانك وسمعك وبصرك وبطنك وفرجك يسترك به من النار ، فان تركت الصوم خرقت ستر الله عليك .
وحق الصدقة أن تعلم أنها ذخرك عند ربك ووديعتك التي لا تحتاج إلى الإشهاد عليها ، وكنت بما تستودعه سرا أوثق منك بما تستودعه علانية ، وتعلم أنها تدفع عنك البلايا والأسقام ، في الدنيا وتدفع عنك النار في الآخرة .
وحق الهدي أن تريد به الله عز وجل ، ولا تريد خلقه ولا تريد به إلا التعرض لرحمته ونجاة روحك يوم تلقاه .
وحق السلطان أن تعلم أنك جعلت له فتنة ، وأنه مبتلى فيك بما جعل الله له عليك من السلطان ، وأن عليك أن لا تتعرض لسخطه ، فتلقي بيدك إلى التهلكة وتكون شريكا له فيما يأتي إليك من سوء .
وحق سائلك بالعلم التعظيم له ، والتوقير لمجلسه ، وحسن الاستماع إليه ، والإقبال عليه ، وأن لا ترفع عليه صوتك ، ولا تجيب أحدا يسأله عن شيء حتى يكون هو الذي يجيب ، ولا تحدث في مجلسه أحدا ، ولا تغتاب عنده أحدا ، وأن تدفع عنه إذا ذكر عندك بسوء ، وأن تستر عيوبه وتظهر مناقبه ، ولا تجالس له عدوا ولا تعادي له وليا ، فإذا فعلت ذلك شهد لك ملائكة الله بأنك قصدته ، وتعلمت علمه لله جل اسمه لا للناس .
وأما حق سائلك بالملك فأن تطيعه ولا تعصيه ، إلا فيما يسخط الله عز وجل فانه لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق .
وأما حق رعيتك بالسلطان فأن تعلم أنهم صاروا رعيتك لضعفهم وقوتك ، فيجب أن تعدل فيهم ، وتكون لهم كالوالد الرحيم ، وتغفر لهم جهلهم ، ولا تعاجلهم بالعقوبة ، وتشكر الله عز وجل على ما أتاك من القوة عليهم .
وأما حق رعيتك بالعلم فان تعلم أن الله عز وجل إنما جعلك قيما عليهم فيما أتاك من العلم ، وفتح لك من خزانته ، فان أحسنت في تعليم الناس ولم تخرق بهم ولم تضجر عليهم زادك الله من فضله ، وإن أنت منعت الناس علمك أو خرقت بهم عند طلبهم العلم منك ، كان حقا على الله عز وجل أن يسلبك العلم وبهائه ، ويسقط من القلوب محلك .
وأما حق الزوجة فأن تعلم أن الله عز وجل جعلها لك سكنا وأنسا ، فتعلم أن ذلك نعمة من الله عز وجل عليك فتكرمها وترفق بها ، وإن كان حقك عليها أوجب فان لها عليك أن ترحمها ، لأنها أسيرك ، وتطعمها وتكسوها ، وإذا جهلت عفوت عنها .
وأما حق مملوكك فأن تعلم أنه خلق ربك ، وابن أبيك وأمك ولحمك ودمك لم تملكه لأنك صنعته دون الله ، ولا خلقت شيئا من جوارحه ، ولا أخرجت له رزقا ، ولكن الله عز وجل كفاك ذلك ، ثم سخره لك وأتمنك عليه واستودعك إياه ليحفظ لك ما تأتيه من خير إليه ، فأحسن إليه كما أحسن الله إليك ، وإن كرهته استبدلت به ولم تعذب خلق الله عز وجل ولا قوة إلا بالله .
وأما حق أمك أن تعلم أنها حملتك حيث لا يحتمل أحد أحدا ، وأعطتك من ثمرة قلبها ما لا يعطي أحد أحدا ، ووقتك بجميع جوارحها ، ولم تبال أن تجوع وتطعمك وتعطش وتسقيك ، وتعرى وتكسوك وتضحى وتظلك ، وتهجر النوم لأجلك ووقتك الحر والبرد لتكون لها ، وأنك لا تطيق شكرها إلا بعون الله وتوفيقه .
وأما حق أبيك فأن تعلم أنه أصلك فانه لولاه لم تكن ، فمهما رأيت من نفسك ما يعجبك فاعلم أن أباك اصل النعمة عليك فيه ، فاحمد الله واشكره على قدر ذلك ولا قوة إلا بالله .
وأما حق ولدك فأن تعلم انه منك ومضاف إليك في عاجل الدنيا بخيره وشره ، وإنك مسؤول عما وليته من حسن الأدب ، والدلالة على ربه عز وجل ، والمعونة على طاعته ، فاعمل في أمره عمل من يعلم انه مثاب على الإحسان إليه ، معاقب على الإساءة إليه .
وأما حق أخيك فان تعلم انه يدك وعزك وقوتك فلا تتخذه سلاحا على معصية الله ، ولا عدة للظلم لخلق الله ، ولا تدع نصرته على عدوه والنصيحة له ، فان أطاع الله وإلا فليكن الله اكرم عليك منه ، ولا قوة إلا بالله .
وأما حق مولاك المنعم عليك فأن تعلم انه انفق فيك ماله ، وأخرجك من ذل الرق ووحشته إلى عز الحرية وانسها فأطلقك من اسر الملكة ، وفك عنك قيد العبودية ، وأخرجك من السجن ، وملكك نفسك ، وفرغك لعبادة ربك ، وتعلم انه أولى الخلق بك في حياتك وموتك ، وأن نصرته عليك واجبة بنفسك ، وما احتاج إليه منك ، ولا قوة إلا بالله .
وأما حق مولاك الذي أنعمت عليه فأن تعلم أن الله عز وجل جعل عتقك له وسيلة إليه وحجابا لك من النار ، وان ثوابك في العاجل ميراثه إذا لم يكن له رحم مكافاة لما أنفقت من مالك ، وفي الآجل الجنة .
وأما حق ذي المعروف عليك فان تشكره وتذكر معروفه ، وتكسبه المقالة الحسنة ، وتخلص له الدعاء فيما بينك وبين الله عز وجل ، فإذا فعلت ذلك كنت قد شكرته سرا وعلانية ، ثم أن قدرت على مكافاته يوما كافيته .
وأما حق المؤذن أن تعلم انه مذكر لك ربك عز وجل ، وداع لك إلى حظك وعونك على قضاء فرض الله عز وجل عليك ، فاشكره على ذلك شكر المحسن إليك .
 
وأما حق إمامك في صلاتك فان تعلم انه تقلد السفارة فيما بينك وبين ربك عز وجل ، وتكلم عنك ولم تتكلم عنه ، ودعا لك ولم تدع له ، وكفاك هول المقام بين يدي الله عز وجل ، فان كان نقص كان به دونك ، وإن كان تماما كنت شريكه ، ولم يكن له عليك فضل فوقى نفسك بنفسه ، وصلاتك بصلاته ، فتشكر له على قدر ذلك

[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:شیعه,رساله,زین العابدین,سید الساجدین, در ساعت 8:24 | |
حدیث

قرآن کريم :

اگر تقوي پيشه کنيد خداوند به شما قوه تشخيص خوب از بد مي بخشد و از جايي که گمان نمي بريد روزي مي دهد

   رسول اكرم ص فرموده اند :

 - از علماء سئوال كنيد با حكما هم سخن شويد با فقرا همنشيني كنيد   

امام علي ع فرمود :  

 - رياست ميدان آزمايش افراد است .

 - لجاجت به تدريج انديشه را نابود مي كند  

- شادي مومن در چهره اش و اندوه او در قلبش است.
-
اختلاف فكر را ريشه كن مي سازد.
-
در دروغگو بودن كافي است كه شخص هر چه ميشنود نقل نمايد.
- بد گويي پشت سر ديگران آخرين كوشش ناتوان است.
-
وقتي كارهاي استحبابي سبب ترك واجبات گردد مستحبات را ترك كن.
-
از هر چيزي تازه اش را انتخاب كن ولي از دوستان كهنه اش را .
- چون ديدي خداوند پياپي بر تو نعمت ارزاني ميدارد از او بيشتر بترس.
-
دشمنان تو سه کس هستند: دشمن تو ، دشمن دوست تو و دوست دشمن تو
-
آن کس که از درون جان واعظی دارد خدا را بر او حافظی است
-
چنان برای آینده برنامه ریزی کن که گویی هرگز نمیمیری و چنان آماده مرگ باش که گویی لحظه های آخر عمر را سپری می کنی
-
روزیتان ضمانت شده و مامور به کردارید؛پس مبادا آنچه ضمانت شده،مهمتر ازچیزی باشد که به آن مامورید.
-
چنان برای آینده برنامه ریزی کن که گویی هرگز نمیمیری و چنان آماده مرگ باش که گویی لحظه های آخر عمر را سپری می کنی
-
هيچ چيز در دنيا ارزش آن ندارد كه به خاطرش به ماتم بنشيني و و هيچ چيز در دنيا لياقت آن ندارد كه به خاطرش مستانه فرياد شادي سر كني
-
به خشم درآوردن و شرمنده ساختن دوست، مقدمه جدایی از اوست
-
اگر بر دشمنت دست یافتی ، بخشیدن او را شکرانه پیروزی قرار ده
-
ناتوان ترین مردم کسی است که در دوست یابی ناتوان است و از او ناتوان تر آن که دوستان خود را از دست بدهد
-
چون نشانه های نعمت پروردگار آشکار شد ، با ناسپاسی نعمت ها را از خود دور نسازید
-
کسی را که نزدیکانش واگذارند ، بیگانه اورا پذیرا میگردد
-
كسي كه به تو گمان نيكي برد، گمانش را (عملاً) تصديق كن.
-
هرفریب خورده ای را نمی شود سرزنش کرد
-
به هر چیز دنیا که بیشتر انس داری بیشتر از ان به ترس
-
  قربانگاه عقلها غالبا در پرتو طمعها است 

- ترس با ناامیدی وشرم با محرومیت همراه است و فرصتها چون ابرها می گذرند پس فرصتهای نیک را غنیمت شمارید

- آن کس که در پی آرزوی خویش تازد ، مرگ او را از پای در آورد
امام حسين ع فرمود : 

- نقش مرگ بر بنی آدم چون اثر گردنبند بر گردن دوشیزگان است
-
مردم بنده دنیایند دین را بر زبان دارند تا زندگیشان را بدان سامان دهند پس آنگاه که آزمایش فرا رسد دینداران اندک خواهند بود  

امام باقر ع فرمود :  

- از رسول خدا سئوال شد چه كسي بزرگترين حق را بر آدمي دارد رسول خدا فرمودند پدر و مادر  

امام صادق ع فرمود:  

- خشم كليد همه بديهاست
-
کار خوب .خوب است اگراز شما سربزند خوبتراست کار بد. بد است اگر ازشما سر بزند بدتر . چون شما شاگرد و پیرو این مکتبید 

امام حسن عسگري ع فرمود : 

كسي كه از مردم پروا نميكند از خداوند نيز پروا نخواهد كرد
لقمان ع به فرزندش فرمود :  

اگر روزي گرفتار فقر و تهيدستي شدي آن را بين خود و خدايت نگهدار و به مردم اظهار نكن زيرا در نظر آنان خوار و كوچك خواهي شد 

مسیح ع : 

- خداوندا مرا آنگونه ببخش که من دیگران را می بخشم
-
اگر حقيقت را درک کنيد، حقيقت شما را آزاد خواهد ساخت 

کارتان را به خداوند بسپاريد، او افکارتان را شکل خواهد بخشيد
گزيده اي از دعاي بسيار زيباي عرفه:  خدايا بجز خودت به ديگري واگذارم مکن. خدايا به که واگذارم مي کني؟ آيا به خويشاوندي که از من ببرد يا به بيگانه اي که مرا از خود دور کند يا به کساني که خوارم شمرند و تويي پروردگار من و زمامدار کار من- اي خدا قرار ده بي نيازي در نفس من و يقين در دلم و اخلاص در کردارم و روشني در ديده ام و بينايي در دينم.


گزيده اي از دعاي بسيار زيباي عرفه:  خدايا بجز خودت به ديگري واگذارم مکن. خدايا به که واگذارم مي کني؟ آيا به خويشاوندي که از من ببرد يا به بيگانه اي که مرا از خود دور کند يا به کساني که خوارم شمرند و تويي پروردگار من و زمامدار کار من- اي خدا قرار ده بي نيازي در نفس من و يقين در دلم و اخلاص در کردارم و روشني در ديده ام و بينايي در دينم.


[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:حدیث, در ساعت 8:19 | |
اعتکاف چوپان عاشق

منطقه ای ییلاقی در دامنه طبیعتی زیبا،  محل گشت و گذار بود و  چوپانی جوان از روستای مجاور ییلاق،  معمولا در آن حوالی مشغول چرانیدن گوسفندان بود. طبیعت سر سبز  و شادابی آن روح لطیف چوپان جوان را لطیف تر کرده بود و چشم ریزبین او را تیزتر.

شاهزاده خانمی زیبا روی،  در نهایت تناسب جسم و جان،  همراه با محارم  قصر،آهنگ سفر کرده  و برای اتراق ییلاق را برگزیده بود.

در عصر جمعه ای که معمولا دلتنگی  خاصی بر انسان غالب می شود؛ شاهزاده خانم زیبا  از خیمه استراحت بیرون می آید و از آن سوی چوپان جوان در زیر رگبار آهنگ بلبلان ، نی نوازان ،مشغول چرانیدن گوسفندان می شود.
از تلاقی چوپان جوان و گلّه گوسفندانش با شاهزاده زیبا و همراهانش ،آنچه حاصل می آید رنگ پریشان و قلب لرزان چوپان است و بی توجهی شاهزاده خاتون .چوپان رو در روی دختر زیبا آن چنان مبهوت مانده بود که گویی محو جمال جمیل علی الاطلاق شده است.برعکس شاهزاده چنان رفتار می کند که گویی فقط گوسفند دیده است!!!
چوپان که همان لحظه عاشق شده  از نیروی عشق چنان شجاع گشته و حیا را کنار گذاشته  که  اشاره ای به دختر شاه می کند. شاهزاده خانم که اصلا برای نشاط عزم گشت و گذار کرده ، انگار که سوژه تفریح خود را پیدا کرده باشد و نیز بسان همه معشوقه ها که دراول ، عشق عاشق  را جدی نمی گیرند ؛ خنده مرموزی می زند و می گوید :
 
" عمو جان مثل اینکه در چشمتان  پر کاهی افتاده است ".
چوپان بی درنگ و بی محابا و البته گستاخانه می گوید نه ! کوه طور در چشمم جلوه کرده و رعشه پلکانم از آن است . ای شاهزاده پری روی  ، من عاشق تو گشته ام و گوسفندانم را قربانی شما خواهم کرد. دختر زیبا و همراهانش سیر می خندند و به استراحت گاه بر می گردند .اما چوپان عاشق که  آرام جانش همراه کاروان قصرآهسته آهسته دور میشود ، دنبال آنان به راه می افتد.قریب هفت شبانه روز عاشق جوان ملازم خیمه گاه می شود و هر روز با ذبح یک قربانی در پای معشوق اظهار عشق و اشتیاق می کند . روز آخر شاهزاده زیبا روی که سماجت چوپان او را کلافه کرده است  رو به جوان عاشق می گوید:
ای چوپان تو اگر واقعا عاشق هستی باید خود را قربانی کنی نه گوسفندان زبان بسته را !!! برو  در کنج عزلتی خلوت کن وچند روزی معتکف شو و از خداوند بخواه که مرا به تو برساند .
 
القصه چوپان جوان بعد از مفارقت معشوق و محبوب به عبادتگاه رفته و اعتکاف می کند. و بین خود و خدایش خلوت را بر می گزیند. روز ها و شب ها سپری می شوند . بعد از چهل شبانه روز در نیمه های ماه رجب که صحبت از اعتکاف پیش می آید؛ شاهزاده خانم یک باره یاد چوپان عاشق می افتد.  پیکی به ییلاق می فرستد، می گویند:

چهل شبانه روز است که کسی او را ندیده. هنوز از اعتکاف بیرون نیامده است .

شاهزاده خانم که در اول، عشق را به مسخره گرفته بود تازه پی به جدیت مطلب
می برد، علاقه اش تحریک می گردد و رگه هایی از عشق در او موج می زند. دنبال چوپان می فرستد و فرستاده دست خالی بر می گردد. دخترخودش برای  دیدن چوپان  راهی عبادتگاه میشود و به آنجا می رسد. آری:
 
صیاد پی صید دویدن عجبی نیست                    صید از پی صیاد دویدن ، مزه دارد

وقتی شاهزاده بدانجا میرسد ، چوپان توجهی به او نمی کند یعنی اصلا متوجه
آمدن دختر نمی شود . شاهزاده می گوید: ای جوان ! تو که این گونه خود را فدای محبوب کردی و شرط من به جای آوردی ، من هم برای وفای بعهد آماده ام.چوپان جوان که دیگر نگاهش پیرانه به نظر میرسد ، نظری به دختر انداخته و تبسمی می کند و می گوید: شاهزاده خانم من از شما خیلی ممنونم که مرا به محبوب و معشوق ودلربای اصلی رهنمون شدی . مرا در این خلوت گاه جلوه هایی دادند و رُخی نشان دادند که دیگر زیبایی های ظاهری و عشق های مجازی برایم فروغی ندارد.
وقتی جمال آفتاب پرورش دهنده خود را می بینم، کور سوی شمع های خیالی را چه می خواهم .
 
دختر اندیشه ای کرد و گفت : تو چرا چنین شدی؟
چوپان گفت وقتی تو مرا آنگونه راندی ، دلشکسته به درگاه دوست آمدم . در گذشته خویش تفکری کردم و شروع به جبران نواقص و ترک گناه نمودم و با اخلاص به دامان دوست چسبیدم و آنگاه که خدای اراده نمود تا مرا حاجت بدهد ، دیدم که عجب بساطی است ، حاجت دهنده نورانی تر ، فراتر ، زیباتر و دلچسب تر  از خود حاجت است  . اصلا حاجت اصلی و مطلوب خود اوست .
 
دختر خانم !  تو که نمی خواهی من به خاطر لذات مجازی دنیوی ، از لذات دایمی دنیوی و اخروی چشم بپوشم ؟می خواهی؟
دختر ، حیران و مبهوت  این بار اندیشه ای طولانی تر کرد وگفت :
اکنون منِ سرگردان ، چه کنم که لا اقل به حاجتم برسم ،چوپان گفت به حاجتت برسی یا به حاجت دهنده ؟ دختر گفت هر دوتا. چوپان تبسمی کرد و گفت :
همان که خودت به من گفتی ،  آن بکن .برو اعتکاف کن و خود!! را قربانی نمای.
منتها این را بدان که برای قربانی نمودنِ خود و ترک گناه ، سه روز مسجدنشینی کافی نیست . بلکه اعتکاف و عزم به ترک گناه و تصمیم به بندگی خدا نمودن ، آغاز راه است که باید تداوم یابد .

 

[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:داستان,اعتکاف,چوپان, در ساعت 7:49 | |
آفریقا و سودان از نگاه رهبری

ویژگی های آفریقا و مردم آن از نظر رهبری

 مقام معظم رهبری ویژگی های منحصربه فرد قاره آفریقا را در پنج عنوان کلی بر می شمارند که عبارتند از:
 
·        ثروت غنی و امکانات طبیعی
·        استعداد انسانی
·        تمدن و فرهنگ غنی، فرهنگ شمال آفریقا، ملت های اصیل
·        خاطره استعمار، مقابله با نظام سلطه، تنفر از امریکا
·        ملت مظلوم
 
 
 ثروت غنی و امکانات طبیعی:
 كشورهاى آفريقايى بر روى درياهايى از منابع طبيعىِ بسيار لازم براى مردمانشان زندگى مى‏كنند. در آن‏جا الماس هست،مواد معدنى بسيارى هست كه بشر به آن احتياج يا اشتياق دارد. آفريقاقاره‏اى است كه هم استعداد انسانى در آن‏جا هست، هم استعداد عجيب طبيعى.
عمده ثروت هاى دنيا هم، نه در اروپا كه در آسيا و افريقا نهفته بود 
كشورهاى آفريقائى به رغم تلاش قدرت ها براى جلوگيرى از بهره‏مندى مردم آفريقا از تمدن، فرهنگ غنى و مواهب طبيعى اين مزايا، با تحرك و نشاط علمى و عملى مى‏توانند استعدادهاى خود رابه فعليت برسانند 
 
خاطره استعمار، مقابله با نظام سلطه، تنفر از امریکا
 
 ملت هاى منطقه‏ى خاورميانه، منطقه‏ى اسلامى و شمال آفريقااز ته دل از آمريكا متنفرند؛ چون در طول سال هاى متمادى از آمريكا در اين منطقه خشونت ديدند، دخالت نظامى ديدند، حق‏كشى ديدند، تبعيض ديدند،مداخله‏هاى زورمدارانه ديدند، از دست رفتنِ حقوق خودشان را به وسيله‏ى دولت هاى زورگوى آمريكائى در طول سال هاى گذشته مشاهده كردند، لذا متنفرند.
 
در سودان به نظرم شماها يادتان نيست از «نُميرى». ما از روى كار آمدننُميرى هم يادمان هست. نُميرى يك افسر انقلابى بود كه در واقع سودان را ازدست غرب نجات داد؛ اما همين نُميرى به تدريج رفت به سمت غرب، تبديل شد به يك عامل غرب؛ كه اين انقلابيون بعدى كه امروز در سودان سر كار هستند، عليه اوقيام كردند و كشور را از دست او بيرون آوردند. جعفر نُميرى از يك عنصر ضدغربى كه عليه حكومت غربى كودتا مي كند، به تدريج تبديل مي شود به يك عنصر غربىِ مستخدم غرب و كارگزار غرب و مزدور غرب! بقيه هم همين جورند.
من يادم هست كه در سال هاى دهه‌ى 40 شمسى در مشهد، ما راديوى «صوت‌العرب» مصررا - كه زمان عبدالناصر بود – مي گرفتيم و مي شنيديم. جمال عبدالناصر به ليبى رفته بود و به اتفاق همين «قذافى» - كه آن وقت يك جوان بيست و هشت نُه ساله‌اى بود كه كودتا كرده بود - و همان جعفر نُميرى، هر سه در راديوى صوت‌العرب مصر سخنرانى مي كردند. آن ها با همديگر اجتماع داشتند و حرف هاى انقلابى و تند مي زدند. همين قذافى شعارهائى مي داد كه ما آن وقت به هيجان مى‌آمديم. ماها غالباً در عين مبارزه بوديم. گرفتن اين راديو هم خلاف قانون بود. ما با بعضى از رفقا - كه يكى‌مان راديو داشت - شب مي رفتيم در يكخانه‌اى مى‌نشستيم و راديوى صوت‌العرب را گوش مي كرديم.
 
  
جذب استعدادهای انسانی
 
در دهه‌ى 60 ميلادى تقريباً در همين كشورهاى شمال آفريقاانقلاب شد - در مصر، در سودان، در تونس، در الجزائر - ليكن ديرى نپائيد؛يا آدم هائى كه در رأس كار بودند و سررشته‌دار انقلاب بودند، يك جور زيرپاشان جارو شد، رفتند، جاى خودشان را به دست‌نشاندگان دادند، يا خود آن هادست‌نشانده شدند
 
نهضت هاى عدالتخواهانه ملت هاى آفريقاو آسيادر طول ده ها سال به وسيله كمونيست ها و سياست مسلّط شوروى سابق مصادره شد وبه ديكتاتوري هاى گوناگونى كه در جهت مصالح شوروى كار مى‏كردند، منتهى گرديد. اين رسمِ جارى دنيا با نهضت هاى عدالت‏طلبانه ملت هاى جهان بوده است.
 
 
 دوستی اهل بیت علیهم السلام
 
همه‏ى مردم شيعه در سراسر دنيا، مردم سنى شافعى در شمال آفريقا، يا مالكى در كشورهاى آفريقائى مركزى - كه اينها محب و دوستدار اهل بيتند؛ طريقه‏هاى عرفانى اينها به اهل بيت منتهى مي شود.
 
حال بحث ما در مورد دشمنان دانا است كه سراغ اين عقيدهآمدند. من سندى را ديدم كه مربوط به ده ها سال قبل؛ يعنى اوايل ورود استعماربه شمالآفريقا است. كشورهاى شمالآفريقا،گرايش بسيارى به اهل بيت دارند. مذهبشان هر مذهبى از مذاهب اسلامى كه هستباشد؛ اما محبِ اهل بيتند. 
 
 عقیده به مهدویت
 
در كشورهاى سودان و مغرب و غيره عقيده به مهدويّت خيلى پُررنگ است. آن زمان كه استعمار وارد مناطقِ مذكور شد – كه ورود استعمار به آن مناطق در قرن گذشته است - يكى از مسائلى كه مزاحم استعمار شد، عقيده به مهدويّت بود!
در سندى كه من ديدم، بزرگان استعمار و فرماندهان استعمارى توصيه مى‏كنند كه ما بايد كارى كنيم كه عقيده به مهدويّت، به تدريج از بين مردم زايل شود! آن روز استعمارگران فرانسوى و انگليسى در بعضى كشورهاى آن مناطق افريقايى بودند - فرقى نمى‏كند كه استعمار از كجا باشد - ستعماران خارجى، قضاوتشان اين بود كه تا وقتى عقيده به مهدويّت در بين اين مردم رايج است، ما نمى‏توانيم كشورهايشان را درست در اختيار گيريم!
اين گزارش، مربوط به گروه هاى تبليغى در شمال افريقا است. گزارشگر مى‏نويسد: «يكى از مشكلات ما در سرِ راه تبليغ مسيحيّت و پيشرفت استعمار در شمال آفريقا و منطقه تونس و مغرب اين است كه اين مردم اعتقاد دارند كه مهدى موعود خواهد آمد و اسلام را سربلند خواهد كرد».
  

 

[+] نوشته شده توسط رضا در سه شنبه 6 تير 1391برچسب:سودان,آفریقا,رهبری, در ساعت 1:26 | |
داستان فقر و ثروت

هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد . در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا میداد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت : مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی میبری .هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن . پیرمرد خند ه ای کرد و گفت : اعلی حضرت، اینگونه هم که فکر میکنی فرمان در دست تو نیست . به آن طرف جاده نگاه کن. چه میبینی؟
پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است .
پیرمرد: میدانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است و فقرش از من بیشتراست؟
پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد .
پیرمرد : اعلی حضرت آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است .او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار میداد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد .
بارسنگین هیزم، باصدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک میشود .
آنچه به من فرمان میراند خنده ی کودکان است و آنچه تو فرمان میرانی گریه ی کودکان است!

[+] نوشته شده توسط رضا در سه شنبه 6 تير 1391برچسب:فقر,فقیر,ثروت,ثروتمند,داستان, در ساعت 1:17 | |
سخن بزرگان 8

 

انتقاد هم مانند باران ، باید آنقدر نرم باشد، تا بدون خراب کردن ریشه های آن فرد موجب رشد او شود....
به قـــولِ بابام :ديکتـاتـور اون بچّه ي دو ساله ست که بيست نـفر مجبورند به خاطــر اون کـارتون نگاه کنند
به قـــولِ لامارتین شاعر فرانسوی ، 
تو را دوست دارم بدون آنکه علتش را بدانم.محبتی که علت داشته باشد یا احترام است یا ریا . . .
به قـــولِ مارتین لوتر کینگ،
 گرفتن آزادی از مردمی که نمیخواهند برده بمانند,سخت است اما دادن آزادی به مردمی که میخواهند برده بمانند سخت تر است...!
به قـــولِ مایکل اسکوفیلد
 همیشه اون تغییری باش که میخوای توی دنیا ببینی....!
به قـــولِ چارلی چاپلین
 آموخته‌ام که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید
پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می‌توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم
به قـــولِ حسین پناهی
 این آینده ,کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرامِ دیدارش کردم؟
به قـــولِ پروفسور حسابی:
 یکی از دانشجویان پروفسور حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .
 پروفسور جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند
به قـــولِ والت ویتمن
 زندگی به من آموخت؛ بودن با كسانی كه دوستشان دارم، از همه چیز با ارزش تر است.
به قـــولِ ژان پل سارتر
 از همه اندوهگین تر شخصی است كه از همه بیشتر می خندد!
[+] نوشته شده توسط رضا در پنج شنبه 1 تير 1391برچسب:سخن بزرگان, در ساعت 20:59 | |
لطیفه های بهداشتی
کچل کرده باشی، بری بالای شهر میگن مد روزه، بری مرکز شهر میگن سربازی، بری پایین شهر میگن زندانی بودی، این همه تفاوت توی شعاع 20 کیلومتر...!!! 
  
یعنی فقط کافیه تو خونتون بفهمن که امتحان دارین، اونوقت بخوای بری توالتم میگن کجا؟؟؟ مگه تو امتحان نداری؟؟؟ 
 
میازار موری که دانه کش است... در مورد مورچه ای که دانه همراه اش نیست حکمی صادر نشده می توانید بیازارید...!!! 
 
تلویزیون داره سیرک نشون میده که چهارتا گاو میان از رو طناب میپرن و میرن! مامانم یه نگاه به تلویزیون میندازه و بعدش یه نگاه به من! میگه : اینا گاو تربیت کردن ما هنوز تو تربیت تو موندیم...!!!
  
جاتون خالی دیشب رفته بودم شهر بازی و فقط به یه نتیجه رسیدم: توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی "غلط کردم" هم بزارن...!!!
 
 
 
 
تا حالا دقت کردی وقتی کباب با برنج میخوریم 90% حواسمون به اینه که هردوتاش باهم تموم شه..!!!
 
 تا حالا دقت کردین لذتی که در پرت کردن شلوار گوشه اتاق هست، تو زدنش به چوب لباسی‎ ‎نیست ...!!!
 
 
 
 
بابام اومده تو اتاقم میگه: اینترنت قطعه؟؟؟ میگم: نه چرا قطع باشه!؟ میگه: آخه دیدم داری درس میخونی...!!!
[+] نوشته شده توسط رضا در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:لطیفه,جوک,طنز, در ساعت 11:57 | |
مراقب پروانه ات باش
 
یک روز سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد.شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ کوچک ایجاد شده در پیله نگاه می کرد.
سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر می رسید تمام تلاش خود را انجام داده و نمی تواند ادامه دهد.آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک کند و با قیچی پیله را باز کرد.پروانه به راحتی از آن خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.آن شخص بازهم به تماشای پروانه نشست چون انتظار داشت که بالهایش باز و گسترده و محکم شوند و از بدن او محافظت کنند.
 
اما چنین اتفاقی نیفتاد!
 
در واقع پروانه بقیه عمرش را می خزید و هرگز نتوانست پرواز کند.چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمی دانست این بود که : محدودیت پیله و تلاش برای خروج از سوراخ آن راهی بود که خدا برای ترشح مایعاتی از بدن پروانه قرار داده بود تا بتواند بعد از خروج از پیله پرواز کند.
  
اگر خداوند اجازه می داد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم و به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم. 
من قدرت خواستم و خداوند مشکلات را برسر راهم قرار داد.
 من دانایی خواستم و خدا به من مسایلی داد تا حل کنم. 
من سعادت و ترقی خواستم و خداوند به من تفکر و توان جسمی داد تا کار کنم. 
من جرات خواستم و خداوند موانعی برایم قرار داد تا بر آنها غلبه کنم.
 من عشق خواستم و خداوند افرادی را به من نشان داد که نیازمند کمک بودند. 
من به هر چه خواستم نرسیدم اما به هر آنچه نیاز داشتم دست یافتم . 
 
پس بدون ترس زندگی کن.
[+] نوشته شده توسط رضا در سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:پروانه,زندگی,داستان,حکایت, در ساعت 11:34 | |
آیا می دانید؟
 آیا میدانید : شن خیس از شن خشک سبک تر است.
 آیا میدانید : حرف C هیچ وقت در املای اعداد انگلیسی بکار نمی رود.
 
 آیا میدانید : بهترین زمان خواب از ساعت ۱۰ شب تا اذان صبح است.
 آیا میدانید : عقاب معمولاً هنگام پرواز، مستقیم به خورشید می نگرد.
 آیا میدانید : کهکشان راه شیری تقریبا صد میلیارد ستاره دارد.
 آیا میدانید : ۸۵ درصد گیاهان در اقیانوس ها رشد می کند.
 
 آیا میدانید : به اعدادی که بیش از نه رقم دارند، اعداد نجومی گویند.
 
 آیا میدانید : نور خورشید تا عمق ۴۰۰ متری آب دریا نفوذ می کند.
 آیا میدانید : کوه های آلپ در سال حدود یک سانتیمتر بلند می شوند.
 آیا میدانید : اگر زنی به کوررنگی مبتلا باشد، فرزندان پسر او کوررنگ می شوند.
 آیا میدانید : پرواز با کایت یک ورزش حرفه ای در تایلند است.
 آیا میدانید :ایران برای اولین بار در جهان از ضایعات نخل خرما چوب مصنوعی می سازد.
 آیا میدانید : ایران دومین تولیدکنندهٔ انجیر جهان است.
 آیا میدانید : زرافه میتواند با زبانش گوشهایش را تمیز کند .
 آیا میدانید : که خرس قطبی هنگامی که روی دو پا می ایستد حدود سه متر است .
 آیا میدانید : یک میلیون سیاره به اندازه زمین در خورشید جای می گیرد.
 
 آیا میدانید : بلندی شترمرغ به دو متر و نیم و وزنش به ۹۰ کیلو میرسد .
 آیا میدانید : اگر تمام رگهای خونی را در یک خط بگذاریم تقریبا ۹۷۰۰۰ کیلومتر میشود .
 آیا میدانید : قلب میگوها در سر آنها قرار دارد .
 آیا میدانید : که کانگوروها قادرند ۳ متر به سمت بالا و ۸ متر به سمت جلو بپرند .
 آیا میدانید : که هر هکتار جنگل قادر است بیش از پنج تن گوگرد و غبار هوا را جذب کند.
 آیا میدانید : آقایان روزانه ۴۰ تار مو وخانم ها ۷۰ تا موی خود را از دست می دهند.
 
 آیا میدانید : اسبها در مقابل گاز اشک آور مصون اند .
 آیا میدانید : نعناع سسکه و تنگی نفس را شفا میدهد .
 
 آیا میدانید : جرم زمین هشتاد و یک برابر ماه است.
 آیا میدانید : نور میتواند در یک ثانیه ۷.۵ دور دور زمین بچرخد .
 
آیا می دانستید پرهزینه ترین شوخی دنیا توسط یک پلیس در سال۱۸۸۰م، در شهر «راکی» انجام شده است. او ناگهان خبر فعال شدن آتشفشان «پیکسویک» در نزدیکی شهر را به اطلاع مردم رساند و به علت فرار مردم حدود ۶۰میلیون دلار جریمه شد
[+] نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:دانستنیها,آیا می دانید,آیا می دانستید, در ساعت 12:24 | |
قول یک پدر به فرزندش

قول یک پدر

در سال 1989 زمین لرزه هشت و دو درج ریشتری بیشتر مناطق آمریکا را با خاک یکسان کرد و در کمتر از چند دقیقه بیش از سی هزار کشته بر جای گذاشت.در این میان پدری دیوانه وار به سوی مدرسه پسرش دوید اما با دیدن ساختمان ویران شده مدرسه شوکه شد.با دیدن این منظره دلخراش یاد قولی که به پسرش داده بود افتاد: پسرم هر اتفاقی برایت بیفتد من همیشه پیش تو خواهم بود و اشک از چشمانش سرازیر شد.

با وجود توده آوار و انبوه ویرانی ها کمک به افراد زیر آوار نا ممکن به نظر میرسید اما او هر لحظه تعهد خود به پسرش را به خاطر می آورد.
او دقیقا روی مسیری که هر صبح به همراه پسرش به سوی کلاس او می پیمودند تمرکز کرد و با به خاطر آوردن محل کلاس به آنجا شتافته و با عجله شروع به کندن کرد.دیگر والدین در حال ناله و زاری بودندو او را سرزنش می کردند که کار بی فایده ای انجام میدهد.ماموران آتش نشانی و پلیس نیز تلاش کردند او را منصرف کنند اما پاسخ او تنها یک جمله بود:آیا قصد کمک به مرا دارید یا باید تنها تلاش کنم؟؟؟
هشت ساعت به کندن ادامه داد.دوازده ساعت...بیست و چهار ساعت...سی و شش ساعت و بالاخره در سی و هشتمین ساعت سنگ بزرگی را عقب کشیده و صدای پسرش را شنید فریاد زد پسرم!جواب شنید :
پدر من اینجا هستم.پدر من به بچه ها گفتم نگران نباشید پدرم حتما ما را نجات خواهد داد.پدر! شما به قولتان عمل کردید.
پدر پرسید وضع آنجا چطور است؟؟
ما 14 نفر هستیم ما زخمی گرسنه و تشنه ایم.وقتی ساختمان فرو ریخت یک قطعه مثلثی شکل ایجاد شد که باعث نجات ما شد.پسرم بیا بیرون.
نه پدر اجازه بدهید اول بقیه بیرون بیایند من مطمئن هستم شما مرا بیرون می آوریدو هر اتفاقی بیفتد به خاطر من آنجا خواهید ماند

 

[+] نوشته شده توسط رضا در چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:زلزله,زمین لرزه,دانش آموز,پدر,قول, در ساعت 12:8 | |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 15 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو
تير 1394
شهريور 1393
مرداد 1393
تير 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
فروردين 1393
بهمن 1392
دی 1392
آذر 1392
مهر 1392
شهريور 1392
مرداد 1392
خرداد 1392
ارديبهشت 1392
فروردين 1392
اسفند 1391
بهمن 1391
دی 1391
آذر 1391
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391
ارديبهشت 1391
فروردين 1391
اسفند 1390
بهمن 1390
دی 1390
آذر 1390
آبان 1390
مهر 1390
آمار
روز بخير كاربر مهمان!
آمار بازديدها:
افراد آنلاين:
تعداد بازديدها:

مدير سایت :
رضا
لينكستان
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

زیباترین سایت ایرانی

جدید ترین سایت عکس

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

وبلاگ دهی LoxBlog.Com


لينكدوني

کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
قیمت پرده اسکرین
تشک طبی فنری
کاشی سازی

آرشيو پيوندهاي روزانه


CopyRight| 2009 , heidari.LoxBlog.com , All Rights Reserved
Powered By Blogfa | Template By: LoxBlog.Com